فرضیه جهان موازی از سال ۱۹۵۴ توسط یک دانشمند مطرح شد. جهان موازی مانند آینه عمل می کند. به عنوان مثال شخص دیگری مشابه ما در دنیای دیگری وجود دارد.
جهان های موازی
به نقل از دانشگاه هاوایی ، پرفسور فیزیک این دانشگاه ، پیتر گورهام و تیم تحقیقاتی ایشان به یافتههای جدیدی توسط یک دستگاه آشکارساز ذرات به نام «آنتن گذرای تکانشی قطب جنوب» (ANITA) دست پیدا کردهاند. دانشمندان این دستگاه را به کمک بالونهای هلیومی غولپیکر در ارتفاع ۳۷ کیلومتری جو زمین قرار دادهاند. این دستگاها میتوانند ذرات و پرتوهای کیهانی برخاسته از سطح یخ در قطب جنوب را شناسایی کنند.
قطب جنوب مکانی ایدهآل برای مطالعات اخترشناسی بهشمار میرود چرا که از آب و هوایی سرد و خشک برخوردار است و تداخل امواج یا به عباراتی پارازیت در آنجا صفر یا بسیار کم است. این دستگاه یک ذره با انرژی بالا مثلِ نوترینو را یافته که خواصی همچون یک ذره با انرژی پایین از خود نشان میدهد.
ذرات با انرژی پایین میتوانند به صورت کامل از میان کره زمین عبور کنند و ماده سخت نمیتواند آنها را متوقف کند. این در حالی است که ذرات با انرژی بالا به وسیله سطح جامد کره زمین متوقف میشوند. این بدین معنی است که ذرات با انرژی بالا تنها زمانی میتوانند مورد شناسایی قرار بگیرند که از سطح بیرونی جو پایین آمده باشند، این در حالی است که آنتن پروژه ذرهای را دیدهاست که با انرژی بالا طریق معکوس را در پیش گرفته، یعنی از سطح زمین به سمت بالا آمدهاست. پرفسور «پیتر گورهام»، استاد اخترشناسی دانشگاه هاوایی و مدیر پروژه بیان کرد چیزی که ما مشاهده کردیم تنها یک تابش کیهانی عجیب بود که ممکن بود از یخ بازتاب پیدا کرده باشد و در این زمینه مقاله ای منتشر کردیم و بیان کردیم که این اتفاق با قوانین و استانداردهای پیشین فیزیک به سختی در تضاد است .»
این صحبتهای ایشان با برداشت شیطنت آمیز روزنامه Daily Star انگلستان روبرو شد و در تاریخ ۲۸ اردیبهشت با تیتر اشتباه این کشفیات را به جهانهای موازی ارتباط داد. پس از این اتفاق روزنامههای نیویورک تایمز و یورونیوز نیز با این تیتر اشتباه به انتشار بیشتر شایعات پرداختند. همچنین به نقل از پرفسور «پیتر گورهام» دانشمندان دانشگاه هاوایی و اداره کل ملی هوانوردی و فضا آمریکا (ناسا) به عنوان تأمین کننده مالی این پروژه هیچ ارتباطی به تأیید یا تکذیب این نظریه ندارند.
ایشان مدعی هستند که این ذرات، شاید نشانهای از کشف ذرات بنیادی جدید باشند که رفتاری متفاوت دارند. کاندید این ذرات ناشناس میتواند ماده تاریک باشد که مادهای فرضی است که چون از خود نور یا امواج الکترومغناطیسی منتشر یا بازتاب نمیکند، نمیتوان آن را مستقیماً دید، اما از اثرات گرانشی موجود بر روی اجسام مرئی، مثل ستارهها و کهکشانها، میتوان به وجود آن پیبرد. کاندید دیگر برای این ذرات، این است که از زمان بیگ بنگ به ما رسیدهاند و مربوط به جهان پادمادهای باشند.
تورم ابدی، نظریه انفجار بزرگ و جهان های موازی
معمولا برای اثبات جهان های موازی آن را در قالب مفاهیم علمی دیگری مانند «مهبانگ» یا «انفجار بزرگ»، «نظریه ریسمان» و «مکانیک کوانتوم» توضیح میدهند. بر اساس نظریه انفجار بزرگ، حدود ۱۳٫۷میلیارد سال پیش، همهچیز یک ذره بسیار کوچک بود. سپس در کسری از ثانیه انفجاری رخ داد و همهچیز متورم و چندین برابر شد. بر اثر این انفجار بزرگ، اتمها، مولکولها، ستارگان و کهکشانهایی تشکیل شدند که در فضای اطراف ما وجود دارند.
این فرایند اسرارآمیز برخی از محققان را به این فکر فرو برده است که جهان فراتر از تصور ماست و احتمالا جهان های موازی هم وجود دارند. بهگفته الکساندر ویلنکین، فیزیکدان دانشگاه تافتس در ماساچوست، تورم ناشی از انفجار بزرگ در همهجا همزمان پایان نیافته است. هرچند حدود ۱۳٫۸میلیارد سال پیش همهچیز برای زمین و آنچه میشناسیم به پایان رسیده است، تورم کیهانی در جاهای دیگر همچنان ادامه دارد. این نظریه «تورم ابدی» نام دارد.
در سال ۲۰۱۱، ویلنکین برای نشریه ساینتیفیک امریکن مقالهای برای توضیح جهان موازی به زبان ساده نوشت. او در این مقاله ادعا کرد که با پایانیافتن تورم در هر مکان، جهان حبابی جدیدی شکل میگیرد و این اتفاق بارها رخ میدهد. بااینحال، جهانهای حبابی حاصل از این تورمها نمیتوانند با یکدیگر تماس بگیرند چون نامحدود گسترش مییابند. به بیان دیگر، ما هرگز نمیتوانیم بهسمت لبه جهان خود (یعنی جایی که به جهانهای دیگر متصل شده است) حرکت کنیم. دلیلش هم ساده است. این لبه یا دروازه با سرعت نور از ما دور میشود و همواره در حال گردش است. بنابراین ما حتی با سریعترین جتهای جهان هم نمیتوانیم به آن برسیم.
نظریه ریسمان و جهان های موازی
نظریه دیگری که دانشمندان برای اثبات جهان های موازی به کار میبرند، نظریه ریسمان است. بر اساس این نظریه، حتی اگر بتوانیم به حباب جهانهای دیگر برسیم، باز هم همهچیز با آنچه ما میشناسیم تفاوت دارد. در حقیقت بهعلت تورم ابدی، قوانین فیزیک و شرایط سکونت در جهان دیگر با آنچه ما از جهان انتظار داریم، کاملا متفاوت است. در برخی از این حبابها شرایط زندگی و تکامل وجود دارد و برخی دیگر عقیم باقی ماندهاند. با این توضیحات، میتوانید جهان های موازی را بهخوبی تصور کنید. احتمال دارد که این جهان های موازی وجود داشته باشند، اما هر لحظه که میگذرد از آنها دورتر میشویم و هیچگاه به آنها نمیرسیم.
جهان موازی در مکانیک کوانتومی
برخی از محققان نظریات خود درباره جهان موازی را در قالب مکانیک کوانتوم توضیح میدهند. در علم مکانیک کوانتوم، هریک از ذرات کوچک در جهان به حالتهای مختلفی وجود دارند و ما تنها یکی از آن حالتها را میبینیم. بر اساس «نظریه جهانهای متعدد یا چندگانه»، هربار که ما یک حالت یا احتمال از هر چیزی را مشاهده میکنیم، در جهان یا جهانهای دیگر یک حالت یا احتمال دیگر آن به واقعیت میپیوندد. این جهان یا جهان های موازی انشعابی از جهان ما هستند که در آنها لحظه به لحظه اتفاقات جهان ما بهگونهای دیگر رخ میدهند. جهانهای متناوب کاملا از هم مجزا هستند و هیچگاه با هم تلاقی نمیکنند. بر همین اساس، ممکن است نسخههای بیشمار دیگری از زندگی شما وجود داشته باشد که کمی یا بهکلی متفاوت با زندگی شما در این جهان باشند، اما شما هرگز متوجه آنها نشوید.
فضای بینهایت، جهانهای بینهایت؟
برخی از فیزیکدانان هم به نسخهای مسطح از جهان های موازی اعتقاد دارند. بهاعتقاد آنها اگر جهانی که ما در آن زندگی میکنیم برای همیشه ادامه پیدا کند، تنها در صورتی میتوان وجود جهانهای دیگر را پذیرفت که بتوانند در فضایی بینهایت مرتب جمع شوند. در نتیجه، هر ذره باید ترتیبی خاص را تکرار کند. بر همین اساس، در یک فضای بینهایت بزرگ، هر ذره از منظومه شمسی و کهکشانهای دیگر بارها تکرار میشود. بنابراین ممکن است کل زندگی شما در جای دیگری از دنیا تکرار شود. مثلا شما بارها وعده صبحانه دیروز را تکرار میکنید.
نظریه جهان اینه ای
یکی دیگر از نظریات مربوط به جهان موازی را پژوهشگران مؤسسه فیزیک نظری پریمتر در واترلوی کانادا مطرح کردهاند. آنها معتقدند که جهان با انفجار بزرگ تشکیل شده و در طرف مقابل، خط زمانی برای انفجار بزرگ به عقب کشیده شده است. در واقع زمانی جهانی وجود داشته که انعکاس و تصویر آینهوار جهان ما بوده است.
نیل توروک، پژوهشگر مؤسسه پریمتر، این نظریه را اینطور توضیح داده است: «بهجای اینکه بگوییم پیش از انفجار بزرگ جهان متفاوتی وجود داشته، میگوییم جهان پیش از آن انفجار به نوعی تصویری از جهان پس از انفجار است.» این بدان معناست که همهچیز، از پروتونها و الکترونها گرفته تا کاری مثل شکستن یک تخممرغ، معکوس خواهد بود. آنتی پروتونها و الکترونهایی با بار مثبت، اتمها را میسازند و تخممرغهای شکستهشده به حالت قبلی خود درمیآیند و به داخل شکم مرغها برمیگردند. در نهایت، آن جهان سیر معکوسی پیدا میکند و به یک ذره بسیار کوچک تبدیل میشود، یعنی همان چیزی که این جهان در ابتدا بود. به زبان سادهتر، هر دو جهان بر اثر انفجار بزرگ ایجاد شدهاند و وقایع در هر دو معکوس اتفاق میافتند، درست مثل آینه!
نظریات جهان موازی و مسائل اثباتنشده
یکی از مهمترین اشکالاتی که نظریات مربوط به جهان موازی دارند این است که قابلابطال نیستند، یعنی کسی نمیتواند خلاف آنها را اثبات کند. برای آنکه تفکر علمی و علم توسعه پیدا کند هم به مشاهده و بررسی نیاز داریم. در واقع اگر نتوانیم شواهدی علیه یک نظریه پیدا کنیم، علم رشد نمیکند.
در حالی که ما در جهان خودمان گیر کردهایم، چطور میتوانیم امیدوار باشیم که به جهان دیگری دسترسی پیدا کنیم؟ ما قوانین فیزیک خود را داریم، اما این قوانین همواره با مجموعهای از کمیتها حفظ میشوند. ذرات بهسادگی ظاهر، ناپدید یا تبدیل نمیشوند. آنها تنها میتوانند با سایر کوانتومهای ماده و انرژی کنش داشته باشند و نتایج آن برهمکنشها بهطور مشابهی توسط قوانین فیزیک کنترل میشود.
در تمام آزمایشهایی که تاکنون انجام شدهاند، همه مشاهداتی که تا به امروز ثبت شدهاند و تمام اندازهگیریهایی که انجام شدهاند، هرگز تعامل یا کنشی کشف نشده است که وجود جهانی دیگر را اثبات کند. وقتی نمیتوانیم خلاف نظریهای را اثبات کنیم، بحثی علمی شکل نمیگیرد. در این صورت نظریههایی مانند نظریه جهان موازی هیچوقت صیقل نمیخورند.
عالمهای موازی
آخرین نظریه مورد بحث در این مطلب در مورد جهانهای چندتایی نظریه جهان های موازی است. با تکرار این نظریه که فضا-زمان مسطح است به طور دقیق تعداد پیکربندیهای ممکن ذرات در چندین جهان به امکان مجزا محدود میشود. بنابراین با تعداد بی نهایت تکههای کیهانی، آرایش ذرات درون آنها باید تکرار شود. این موضوع بدان معنا است که بی نهایت جهان موازی وجود دارد. این جهانهای موازی به معنای وجود تکههای کیهانی دقیقاً مشابه ما (شامل شخصی دقیقاً مانند شما)، تکهها یا جهانهایی که فقط در موقعیت یک ذره با ما متفاوت هستند، تکهها یا جهانهایی که در موقعیت دو ذره با ما متقاوت هستند تا تکهها یا جهانهایی که کاملاً با ما متفاوت هستند، است.
مخالفان نظریه جهان موازی و دلایل آنها
با این حال همه با نظریه جهان های موازی موافق نیستند. مقالهای در سال 2015 توسط «اتان سیگال» (Ethan Siegal) ارائه شد که در آن مقاله او این مفهوم را که فضا-زمان میتواند تا بینهایت ادامه داشته باشد را تائید کرد اما از نظر او در این گسترش بینهایت محدودیتهایی وجود دارد.
مشکل اصلی این است که جهان تقریباً کمتر از 14 میلیارد سال قدمت و عمر دارد. بنابراین مشخص است که جهان ما بینهایت نیست و مقدار محدودی دارد. این موضوع تعداد امکان تنظیم مجدد ذرات را محدود میکند و متأسفانه این احتمال را که فرد جایگزین شما برای رفتن به چین و گرفتن موقعیت کاری در هواپیما قرار گیرد را کم میکند.
همچنین انبساط در آغاز جهان به صورت نمایی صورت گرفته زیرا انرژی ذاتی خود فضا بسیار زیاد بوده است. اما با گذشت زمان سرعت تورم به صورت آشکار کند شده است و ذرات ماده ایجاد شده در انفجار بزرگ به گسترش خود ادامه ندادهاند. این بدان معنا است که سرعت تورم مختلف سبب ایجاد عالمهای متفاوت با بازههای مختلفی از تورم (بلندتر و کوتاهتر) میشود و احتمال ایجاد عالمی شبیه به عالم ما را کاهش میدهد.
از نظر این محقق حتی با فرض بر اینکه تعداد بینهایت مقادیر ممکن برای ثابتهای بنیادی، ذرات و فعل و انفعالات آنها وجود داشته و ممکن باشد، و حتی کنار گذاشتن اینکه آیا عالمهای مختلف، واقعیت فیزیکی را توضیح میدهند یا خیر، واقعیت این است که این ویژگی که ماده به صورت نمایی گسترش یابد سبب میشود احتمال وجود جهان موازی مشابه این جهان به شدت کاهش یابد.
اما سیگال به جای اینکه نبود جهان دیگر شبیه به جهان ما را محدودیت ببیند، به صورت فلسفی آن را تفسیر کرد و معتقد بود باید این تک و واحد بودن را جشن گرفت. از نظر او هیچ کس دیگری وجود ندارد که بتواند زندگی رویایی شما را زندگی کند و به این ترتیب باید تصمیماتی را پیش بگیرید که هیچ پشیمانی را برای خود در پی نداشته باشد.
مکانیک کوانتوم و نسبیت عام چه نقشی در جهان موازی دارند؟
در حقیقت این دو مبحث یعنی مکانیک کوانتوم و نسبیت عام در توضیح جهان موازی نقشی ندارند، اما نظریهای که برای اتحاد این دو مبحث بیان شده یعنی نظریه ریسمان نقشی پر رنگ در موضوع جهان موازی ایفا میکند.
«برایان گرین» (Brian Green) نویسنده کتاب حقیقت پنهان معتقد است که کلید درک جهان موازی یا عالم های چندتایی از نظریه ریسمان، حوزه تحقیقاتی خودش که ۲۵ سال روی آن تحقیق و مطالعه کرده است ناشی میشود.
به طور خلاصه نظریه ریسمان تلاش میکند تا یک تعارض ریاضی بین دو ایده فیزیکی که از قبل در فیزیک پذیرفته شدهاند را سازگار کند یعنی مکانیک کوانتوم و نظریه نسبیت.
اثبات نظریه جهانهای موازی
طرفداران تئوری جهانهای موازی استدلالهایی برای اثبات مدعای خود دارند که به مهمترین آنها میپردازیم:
- انبساط کیهانی
جهان ما در اولین لحظات وجودش به صورت تصاعدی رشد کرد، اما آیا این انبساط یکنواخت بود؟ اگر این چنین نبوده است، چنین امری نشان میدهد نواحی مختلف فضا با سرعتهای متفاوتی رشد کردهاند، بنابراین ممکن است از یکدیگر جدا باشند.
- ثابتهای ریاضی
چگونه قوانین جهان اینقدر دقیق هستند؟ برخی معتقدند که این اتفاق فقط به صورت تصادفی رخ داده است و ما در میان جهانهای متعدد، آن جهانی هستیم که معادلات و ارقام درست برای آن روی دادهاند.
- جهان قابل مشاهده
چه چیزی فراتر از لبه جهان قابل مشاهده اطراف ما وجود دارد؟ هیچ کس به طور قطع نمیداند و تا آن زمان که به ورای جهانی که برای بشر قابل مشاهده است دست نیابیم (و ممکن است هرگز چنین اتفاقی رخ ندهد)، این ایده که جهان به طور نامحدودی گسترش مییابد همچنان مطرح است.
آیا جهان های موازی واقعا وجود دارند؟
نوعی از جهانهای موازی می تواند وجود داشته باشد که باعث سر درگمی اینشتین شده بود و هنوز هم برای فیزیکدانان دردسرساز است. این جهان موازی کوانتومی است که با مکانیک کوانتومی عادی پیش بینی می شود. پارادوکس های فیزیک کوانتومی گویی آنقدر حل ناشدنی اند که برنده ی نوبل ریچارد فاینمن دوست داشت بگوید که هیچکس واقعا از نظریه کوانتوم سر در نمی آورد.
گزنده ترین مثال این معما عبارت است از مسئله مشهور « گربه شرودینگر ». شرودینگر با گفتن اینکه « اگر کسی مجبور شود که سراغ این پرسش کوانتومی لعنتی برود، آنگاه تاسف می خورم که چرا در این کار دست داشته ام » پاردوکس گربه شرودینگر به این قرار است: گربه ای در جعبه ای سر بسته گذاشته می شود.
درون جعبه تفنگی به سمت گربه نشانه روی شده ( و ماشه ی آن به شمارنده ی گایگری در کنار تکه ای اورانیوم متصل است. ) بطور عادی زمانی که اتم اورانیوم واپاشی کند، شمارنده ی گایگر و سپس ماشه ی تفنگ را بکار می اندازد و گربه کشته می شود.
اتم اورانیوم می تواند واپاشی کند یا نکند. گریه یا زنده است یا مرده. عقل سلیم چنین می گوید.اما در نظریه کوانتوم، با اطمینان نمی دانیم که اورانیوم واپاشی کرده باشد. پس مجبوریم دو احتمال را جمع بزنیم، تابع موج اتم واپاشی کرده به اضافه ی تابع اتم دست نخورده. اما این بدین معناست که، برای توصیف گربه، مجبوریم دو حالت گربه را جمع بزنیم. پس گربه نه زنده است نه مرده. جانور، بصورت مجموع گربه ی زنده و مرده ارائه می شود!
همانطور که فاینمن زمانی نوشت: مکانیک کوانتومی ، از دیدگاه عقل سلیم، طبیعت را بی معنی توصیف می کند و این کاملا با آزمایش همخوانی دارد. پس امیدوارم که شما طبیعت را به همین صورت بی معنی بپذیرید. از دیدگاه اینشتین و شرودینگر این چرندی بیش نبود.
در نگاه نخست مفهوم کیهانشناسی کوانتومی گویی عبارتی متناقض است: نظریه ی کوانتومی به جهان بی نهایت ریز اتم اشاره دارد، حال آنکه کیهان شناسی به کل جهان باز می گردد. ولی به این توجه کنید: در لحظه ی بیگ بنگ، جهان بسیار کوچک تر از الکترون بود. هر فیزیکدانی با این موافق است که الکترونها باید کوانتیده باشند، یعنی آنها با یک معادله ی موج احتمالاتی ( معادله دیراک ) توصیف می شوند و می توانند در حالت هایی موازی وجود داشته باشند. بنابراین اگر الکترون ها باید کوانتیده باشند، و اگر جهان زمانی کوچکتر از الکترون بوده است، آنگاه جهان نیز باید در حالت های موازی وجود داشته باشد، نظریه ای که بطور طبیعی با رهیافت « چند جهانی » ختم می شود. جهان به سادگی در حالت های موازی وجود دارد که همگی یک تابع موج اصلی موسوم به « تابع موج جهان » تعریف می شوند. در کیهان شناسی کوانتومی جهان از افت و خیز کوانتومی خلاء سر بر آورده است، یعنی بصورت حبابی کوچک در کف فضا- زمان. بیشتر بچه جهانها در کف فضا- زمان دارای بیگ بنگ هستند و پس از آن فورا داری بیگ کرانچ می شوند. به همین دلیل است که ما هرگز آنها را نمی بینیم، زیرا آنها بسیار کوچک هستند و عمر کوتاهی دارند. یعنی « هیچ چیز » جوشان از بچه جهانهایی است که به وجود می آیند و از بین می روند، ولی در مقیاسی آنچنان کوچک که با دستگاههای ما آشکارسازی نمی شوند. استیون هاوکینگ ادعا می کند که جهان ما، جهان ویژه ای است. زیرا تابع موج جهان برای جهان ما بزرک است و تقریبا برای بیشتر دیگر جهانها برابر صفر است. این نظریه که جهان ما از « هیچ چیز » کف فضا-زمان به وجود آمده، شاید آزمون ناپذیر باشد ولی با چندین مشاهده ی ساده سازگار است.
نخست: بسیاری از فیزیکدانان خاطر نشان که بسیار شگفت آور است که مقدار کل بارهای مثبت و منفی در جهان ما دست کم با صحت آزمایشی دقیقا صفر می شود. این امر را که گرانش در فضای بیرونی نیروی غالب است بدیهی می دانیم، ولی دلیل آن تنها این است که بارهای مثبت و منفی دقیقا همدیگر را خنثی می کنند. یک راه ساده برای توضیح این پرسش وجود دارد و که فرض کنیم جهان ما از هیچ چیز به وجود آمده و هیچ چیز دارای بار صفر است.
دوم، جهان ما اسپین صفر دارد. اگر چه کورت گودل سال ها کوشید نشان دهد که جهان، با جمع زدن اسپین کهکشانهای مختلف دارای اسپین است، امروزه اخترشناسان عقیده دارند که اسپین کل جهان صفر است. اگر گیتی از هیچ چیز آمده باشد، توضیح این پدیده آسان می شود چون هیچ چیز اسپین ندارد.
سوم، آمدن جهان ما از هیچ چیز به تشریح این نکته کمک می کند که چرا مقدار کل ماده – انرژی جهان چنین اندک یا حتی صفر است. هنگامی که ما انرژی مثبت ماده و انرژی منفی همراه گرانش را جمع بزنیم، گویی آنها همدیگر را خنثی می کنند.
آیا می توان به جهان های موازی راه پیدا کرد و یا با آنها ارتباط بر قرار کرد؟
این پرسش وسوسه انگیزی است که در مورد جهان های موازی پیش می آید. اگر فیزیکدان ها نمی توانند امکان پذیری چند نوع جهان موازی را منتفی بدانند، آیا می شود با آنها تماس برقرار کرد؟ به آنها سر زد؟ آیا ممکن است که شاید موجوداتی از دیگر جهان های موازی به ما سر زده باشند؟
تماس با دیگر جهان های موازی کوانتومی که دارای فازی مخالف با فاز جهان ما(واهمدوسیده ) هستند بسیار نامحتمل به نظر می رسد. دلیل فاز مخالف ما از این جهان های دیگر این است که اتم های ما با سایر اتم ها در محیط پیرامونی برخورد کرده اند. در هر برخورد تابع موج آن اتم انگار اندکی « می رمبد » . یعنی تعداد جهان های موازی کاهش می یابد. هر برخورد از تعداد امکان پذیری ها کم می کند.
جمع کل تمام این تریلیون ها ریز رمبش های اتمی به این توهم می انجامد که اتم های بدن ما کلا به حالت قطعی رمبیده اند. « واقعیت عینی » اینشتین توهمی است حاصل از این امر که ما تعداد بسیار زیادی اتم در بدنمان داریم که هر یک به بقیه برخورد می کنند و هر بار تعداد جهان های موازی ممکن را کاهش می دهد.
این مانند دیدن تصویری تار در دوربین است. این متناظر است با جهان خرد که در آن هر چیزی گویی مبهم است. ولی هر بار که شما دوربین را میزان کنید تصویر شفاف و شفاف تر می شود. این متناظر است با تریلیون ها برخورد ریز با اتم های همسایه که هر برخورد از تعداد جهان های ممکن را کاهش می دهد. به این شیوه ما به آرامی گذر از جهان خرد مبهم را به جهان کلان انجام می دهیم .
پس احتمال برهم کنش با یک جهان کوانتومی دیگر شبیه به جهان ما صفر نیست بلکه بر حسب تعداد اتم های بدن ما به سرعت کاهش میابد. چون در بدن ما تریلیون ها تریلیون اتم هست شانس برهم کنش ما با جهان دیگری پراز دایناسورها و فضاییان بینهایت اندک است اما خوب خوشبختانه صفر نیست. می توانید محاسبه کنید برای وقوع چنین رویدادی باید خیلی بیشتر از طول عمر جهان صبر کنید.
پس نمی توان برقراری تماس با یک جهان موازی کوانتومی را منتفی دانست. ولی این رویداد فوق العاده نادر خواهد بود. زیرا جهان ما با آن جهان دارای فازی مخالف میباشد. ولی در کیهان شناسی ما با نوع دیگری از جهان های موازی مواجه می شویم: یک چند جهانی از جهان هایی که با هم همزیستی دارند مانند حباب های صابون شناور در وان حمامی کف آلود. تماس با جهانی دیگر در یک چند جهانی پرسشی است متفاوت.
انرژی لازم برای گشودن سوراخی در فضا یا بزرگ کردن کف فضا-زمان از مرتبه ی انرژی پلانک است.جایی که تمام فیزیک شناخته شده از پا می افتد.فضا و زمان در آن انرژی پایدار نیستند و این امکان رفتن از جهان ما را زنده نگه می دارد(با فرض اینکه دیگر جهان هایی وجود داشته باشند و ما در طول فرایند از بین نرویم)
این یک پرسش آکادمیک محض نیست زیرا تمام حیات هوشمند در جهان روزی مجبور به رویارویی با پایان جهان خواهد بود. دست آخر چه بسا برای فرار از این مهلکه روزی حیات هوشمند مجبور شود به جهان موازی دیگری نقل مکان کند. داده های پیشین ماهواره ی WMAP و جدید ماهواره پلانک تایید میکند که جهان با آهنگی شتابان در حال انبساط است.چه بسا روزی تمام ما در آنچه که فیزیک دان ها بیگ فریز می نامند از بین برویم.
سر انجام تمام جهان تاریک خواهد شد. تمام ستارگان در آسمان خاموش خواهند شد و جهان از ستارگان مرده، ستاره های نوترونی و سیاهچاله ها تشکیل خواهد شد. چه بسا حتی خود اتم های اجسام نیز شروع به واپاشی کنند،شاید دما به نزدیک صفر مطلق فرو افتد که حیات را ناممکن سازد.
با نزدیک شدن جهان ما با آن هنگام،تمدنی پیشرفته که با مرگ جهان خود دست به گریبان است می تواند به فکر بستن بار سفر نهایی یه یک جهان دیگر بیفتد. برای این تمدن پیشرفته گزینه های پیش رو یا یخ زدن و مرگ خواهد بود یا کوچ کردن به جهان موازی دیگر. قوانین فیزیک هشدار مرگی برای تمام حیات هوشمند است،ولی در این قوانین یک بند گریز هم وجود دارد.
چنین تمدنی مجبور است برای متمرکز کردن توانی عظیم در یک نقطه به منظور دستیابی به انرژی افسانه ای پلانک، از نیروی اتم شکن ها و باریکه های لیزر غول آسا به بزرگی منظومه شمسی یا خوشه ای ستاره ای بهره بگیرد. این امکان وجود دارد که این کار برای کشودن کرم چاله یا درگاهی به جهانی دیگر کفایت کند و جهان رو به مرگ را به مقصد جهانی دیگر ترک کند و زندگی را از نو پی بگیرد. احتمال آن هرچند کوچک باشد اما صفر نیست.